سفارش تبلیغ
صبا ویژن




















به دلتنگی هایم دست نزن

 زندگینامه ای که تو همه سایتا هست رو نمی نویسم ازش. خلاصه ی چیزایی که می دونم رو به زبون خودم می نویسم. اگه جاییشو به ناعمد اشتباه گفتم یا کوتاهی کردم امیدوارم منو ببخشه.

یاسر بختیاری ملقب به یاس. یه مرد واقعی از دید بسیاری از ما ایرانیا و حتی خیلی از اونوریا. از رو سرخوشی و شکمِ سیر حرف نمی زنه، نمی خونه. خیلیامون می دونیم که تو زندگیش سختی کشیده . واسه اونا که نمیدونن میگم. پدرش تاجر بودن که متاسفانه ورشکست می شن و کلی بدهی رو دستشون می مونه و باز هم متاسفانه به دلیل سکته از دنیا میرن ( لطفاً یه فاتحه از ته دلتون واسه روح ایشون بخونین، ممنون ) و بعد یاس که پسر ارشد بوده بار همه مشکلات رو به دوش می کشه و سعی می کنه که خانوادش رو از اون وضعیت نجات بده که خوشبختانه و خوشبختانه و خوشبختانه با عزمش میتونه و شکر خدا الان به گفته ی خودش پولدار نیست اما تونسته زندگی خانواده محترمشو از اون شرایط خارج کنه. دوس دارم دستای مادری که همچین پسری تو آغوشش بزرگ شده رو ببوسم. رپ توپاک رو گوش می کرده که به خاطر نژادپرستی وارد رپ شده بوده و خب یه طوری اجتماعی می خونده . یاس این حسو استعداد رو تو خودش میبینه و شروع به کار موسیقی تو زمینه رپ می کنه. و با موضوعات اجتماعی البته. در ابتدا سعی می کنه برای آلبومش مجوز بگیره و البته بعد از کلی تیکه شنیدن از مسئولین و ... موفق به کسب مجوز برای 5 تا از آهنگاش میشه. تنها خواننده رپ تو ایرانه که تو میتونی آهنگاشو با اطمینان تو یه جمع خانوادگی گوش کنی و لذت ببری. یه جایی خوندم که گفته بود دلم می خواد آهنگامو با افتخار جلو خانوادم بخونم.

کسیه که پله پله اومده بالا و الآن میلیونها نفر از جهان، پیر و جوون، زن و مرد، ایرانی و غیر ایرانی میشناسنش و دوسش دارن. اوناییم که مخالفشن به نظر من اصلاً با دید منفی بهشون نگاه نکنیم. یاس از اینا درس می گیره و میگه حتماً پیشرفت کردم که بعضیا موافقش نیستن و این باعث خوشحالیمه. این از طرف خودمه : بالاخره اونام باید یه جوری عقدشونو خالی کنن دیگه . یاس هم اونقدر بزرگ هست که نخواد دهن به دهن اینا بذاره. 

یاس با آهنگی که خوند تونس غیرت خاموش آدمای ایرانو به جریان بیاره و از اون اتفاق بدی که رسانه ها نمیتونستن کنترلش کنن جلوگیری کنه اما اسمش تو هیچ تلویزیون و رادیو و ... برده نشد. اشکالی نداره. ما که می دونیم اون با آهنگاش چیکار کرده واسه مردم ما. یه جا که میرفتم کارورزی پسره می گف آهنگ با من باش که از خودکشی حرف می زنه منو نجات داده. چقد خوشحال شدم شنیدم. این یه نمونه بود فقط. خدا خودش اون بالا جای حق نشسته و می دونه که تو دل این مرد چی می گذره و هدفش نیکه.

به نظرم ... نمی دونم. تا حالا از نزدیک ندیدمش. اما با این حال می دونم وصف نشدنیه. دلم می خواد ببینمش . از دور. می دونی ؟ افتخار بزرگیه برام که دارم ازش تو وبلاگم مطلب می ذارم. خیلی بزرگ. خیلی خوشحالم.

آرزو می کنم خدا آرامش و امنیتی که تو زندگی می خواد رو هر روز بیشتر و بیشتر  بهش ببخشه. میدونم همیشه سلطان صدا می مونی. واسه همه ی آدمایی که مث من دوست دارن. 

مرسی که خواننده ی مورد علاقمی. این واسه من افتخاره.

 


جمعه 91/10/1 11:50 عصر | *dokhTaraK* | حرف دلت

 امروز این همه راهو پاشدم رفتم دانشگاه که پروژه پایانی کاردانیو تحویل استاد بدمو با خیال راحت بشینم منتظر نمرش. خیلی سرد بود. اتوبوسای شرکت واحد هم که آدم پا می ذاره نارنیا یادش میاد. دسکشامم انگشت ندارن. انگشتام شبیه پیرزنای دوس داشتنی چروکیده شده بود. خیلی سخته 2ساعت تو مسیر باشی که با برگشت میشه 4 ساعت. خودمو با رمان گوشیم که خیلی دوس دارمو تا حالا اِن بار خوندمش سرگرم کردم تا برسم. رسیدم دانشگاه 2 ساعت هم دنبال استاد گرامی گشتم تو کلاسا. آموزش که میری میپرسی فلان استاد کدوم کلاسه اونورو نگا می کنه ( در کل هر چی بپرسی اونورو نگا می کنه ، انگار که ندیدتت، انگار که نیستی ) بالاخره پیداش کردم. 2 ساعت هم وایسادم که کلاسش تموم شه که مزاحم کلاسش نباشم. یکی از دانشجوهای ( به اصطلاح ) محترم رو هم که هر دفه مارو میبینه باید یه پیشنهادی بده ( شاید فک می کنه در غیر اینصورت بش مدرک نمی دن) رو هم دیدم که کنار همون کلاس وایساده بود. بالاخره کلاسش تموم شدو اومد بیرون. رفتم سمتش بش گفتم که پروژم آمادس واسه تحویلش اومدم. 4 طبقه منو دنبال خودش کشوند فک می کنی چی گف بم ؟ 

. 

. 

. 

فردا بیارش !    

 


جمعه 91/10/1 11:4 عصر | *dokhTaraK* | حرف دلت

<      1   2      

 Design By : Pichak